عمر را پایان رسید و جانم از در در نیامد | قصهام آخر شد و این غصه را آخر نیامد |
جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم | سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد |
مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز | آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد |
عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشاناند | نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد |
کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند | با که گویم آخر این عشق جهانپرور نیامد |
مردگان را روح بخشد، عاشقان را جان ستاند | جاهلان را اینچنین عاشقکشی باور نیامد |
کودک درون
۶ سال قبل
0 نظرات:
ارسال یک نظر