تو که دستت به نوشتن آشناست،
دلت از، جنس دل خستهی ماست،
دل دریا رو نوشتی، همه دنیا رو نوشتی، دل ما رو بنویس.
بنویس، هرچه که ما رو به سر اومد،
بد قصهها گذشت و بدتر اومد،
بگو از ما که به زندگی دچاریم،
لحظهها رو میکشیم، نمیشماریم،
بنویس، از ما که در حال فراریم،
توی این پاییز برگ، فکر بهاریم.
1 نظرات:
دست من خسته شد از بس که نوشتم
پای من آبله زد بس که دويدم
تو اگر رسيده ای ما رو خبر کن...
ارسال یک نظر