ما

انبوهی از ماشین‌ها برای رفتن به مسافرت: اتوبان تهران-قزوین؛
انبوهی از نیروهای نظامی برای برخورد با کفار و منافقین: میدون ونک؛
انبوهی از آدم‌های سینی به دست برای تعارف کردن شربت: جای جای خیابون‌ها (عموما جلوی مساجد).

درخصوص اون دوتای اول به اندازه‌ی کافی گفتم و شنیدم، ولی این آخری یه‌چیز دیگه است.

یه زمانی وقتی همچین چیزایی رو تو خیابون می‌دیدم کلی کیف می‌کردم. احساس می‌کردم عجب آدم‌هایی پیدا می‌شن، چه‌قدر جالبه که با این کارها سعی می‌کنن شادیِ واقعی رو برای چند لحظه به دل یا حداقل چهره‌ی مردم بیارن. اجرتون با خودِ صاحبش!
کل شربت و شیرینی‌ای که پخش می‌شه که هزینه‌ی قابل توجه نداره و وقت اون آدم‌هایی که میان اون‌جا متصدی اجرای یه همچین حرکتی می‌شن احتمالا از هزینه‌ی خرید این چیزا بیشتره، اما اصولا شادی و خوش‌حالی و لبخندی که به دل و دهن مردم می‌شینه، صدها برابر این هزینه‌ها ارزش داره.

امروز اما قضیه فرق داشت. امروز دیگه نه تنها هیچ شادی‌ای رو با دیدن این فعالیت‌ها حس نمی‌کردی، بلکه بدتر از اون، همش بوی گند تظاهر برای یارگیری به مشام می‌خورد. آدم یاد قرآنِ سرِ نیزه و قربتا الی‌االهِ قبل از بریدن سر حسین می‌افتاد. آدم یاد گِل به سر مالیدن رضا شاه تو دهه‌ی محرم می‌افتاد. یاد گریه کردن نتانیاهو برای مردم مظلوم اسرائیل…

شاید جزو معدود دفعاتی بود که اصلا دوشت نداشتم به همچین شیرینی و شربتی لب بزنم.

شیرینی‌هاش طعم تعفن و شربت آلبالو‌اش بوی خون می‌‌داد.

این‌بار، بلندتر از هر دفعه: اجرتون با خودِ خودِ صاحبش….

15 نظرات:

پژمان گفت...

هیییییییی!

راوی گفت...

آره، هی. و بدجوری هم هی..

Reyhan گفت...

من که نمیفهمم چی شد!
نیت مردم از پارسال به امسال عوض شده و همون شربتهای گل و گلاب پارسال امسال بوی تعفن گرفته؟
به نظر من اصلا خوب نیست نیت مردم رو زیر سوال بردن، البته با عرض معذرت.

راوی گفت...

این کارا یه‌سری مسبب داره، یه سری مجری. مجری‌ها رو می‌شه فکر کرد نیت خیر دارن، ولی احتمالا حواسشون نیست که مجریِ نیت یکی دیگه دارن می‌شن. نیتی که دیگه مثل روز برام روشنه که خیر نیست.
اتفاقا امیدوارم این نیتِ عوض شده باشه، وگرنه که باید فکر کنم از اول هم همین‌طور بوده. این دیگه دردش خیلی بیشتره.
البته مطمئنا این‌طور نیست که تمام کسانی که این‌کارا رو می‌کنن نیتِ کج دارن، ولی خوب، به نظر من این‌روزا اون مستقل‌هایی که این کارشون هم مثل کارای دیگه‌شون زیر و روش یکیه، حتما تو اقلیتن.
آدم‌ها عوض می‌شن، خیلی هم عوض می‌شن.

Nasibe گفت...

اما سمت خونه ی ما, و با توجه به اینکه ما رفته بودیم خرید...همه ی کسانی که تعارف میکردن سبز بودن و کاملا ما میشناختیمشون و راستش به دل من خیلی نشست و تازشم یکی دو بار اشک به چشمام اومد که مردم به این خوبی و مهربونی و گشاده دستی داریم و افسوس که یه ابله داره تمونشون رو از بین میبره... مخصوصا آهنگهایی که توی مانتو فروشی ها و ... بود خیلی ناستلژیک بود و ...اما دارم فکر میکنم , شاید راست میگی, ... کاش ما آدمها همه ی زندگیمون رو با نیت درستی میکردیم و ... اما, اینها نیز میگذرن و ...به امید فرداهای بهتر

سعید گفت...

"...و خواست که شوری بزرگ به پای شود. سواران سوی عامّه تاختند و آن شور بنشاندند و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مر کبی که هرگز ننشسته بود، بنشاندند و جلّادش استوار ببست و رسنها فرود آورد. و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به سنگ نمی کرد و همه زارزار می گریستند خاصّه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند..."
تا بوده همین بوده و تا هست همین هست...

راوی گفت...

راستش نصیبه، من که پیش‌فرضم دیگه این شده که تو این زمینه‌ها همه چیز تو و بیرونش با هم فرق داره مگر این‌که خلافش ثابت بشه. همه‌چیز شده ابزار دست. ابزار دست یه مشت... (شرمنده، چون خانواده این‌جا زندگی می‌کنه بهتره ادامه ندم).
و درخصوص نظر سعید:
سلام، یا سلام یا سعید..... انک ارجانتینی....
واقعا که ترکوندی، خیلی به موقع بود.

Reyhan گفت...

مسبب؟!
ببین دختر و پسری که وای میستن کنار خیابون از تو خونه شون شربت و شیرینی میارن تعارف میکنن مسبب دارن یا اصلا میخوان؟؟؟؟؟
یه سری از آدما نظر دارن!
یه سری آدما امام زمانشون رو دوست دارن!
یه سری آدما به یه چیزایی اعتقاد دارن و انجامشون میدن!
به نظر من که براشون هم هیچ فرقی نمیکنه کی سر کار باشه و کی چی کار میکنه و امثال اینا که شما دارید به این چیزا ربطش میدید.

Nasibe گفت...

اوهوم...من که موافقم با اینی که میگی ..
اما ما ادمها هرچی بیشتر به این فکر کنیم که : هیچ چیز ارزش نیست و
هر بی ارزشی ای هم بواسطه ی ارزش معرفی شدن, فرقی با اون ارزشهایی که ما میپنداشتیم, نداره ...
تنها خودمون رو از بین میبریم...
من, تو و همه دعا میکنیم برای روزی که اینهمه ریاو دروغ و باورنکردن ها وجود نداشته باشه ... آمین, تازشم ما قبول نداریم, باید زودتر اون روز بیادا ... خود خدا قولش داده, مگه نه؟ :)

راوی گفت...

حتما هستن آدم‌هایی با این مدلی که تعریف کردی.
و حتما هستن آدم‌هایی که حواسشون نیست این کارشون ممکنه آب به آسیاب ریختن یه‌سری دیگه باشه. یه سری دیگه که احتمالا نیتشون به پاکیِ نیتِ این «دختر و پسر ها» نباشه.
و حتما هستن آدم‌هایی که از چنین احساساتِ پاکی سوء استفاده کنن.
باید مراقب بود جزو سوء استفاده شونده‌ها نباشیم.
نمی‌خواستم این‌رو این‌جا بگم، ولی شاید کمک کنه منظورم رو روشن‌تر کنم، قضیه مثل داستانِ نماز جمعه یا راه‌پیمایی روز قدسه. کسی که بگه اصولا نباید شرکت کرد، بحثش جداست، ولی تو ممکنه به یه نیت بری، کِرِدیتش بره پایِ یه اکانت دیگه.
از اون گذشته، لزومی نداره که مسبب، با زور یا تبلیغ مستقیم تو بلندگو سببِ کاری بشه، کسی که شرایط کاری رو فراهم کنه مسبب اون کار حساب می‌شه، و به‌نظر من خیلی ساده‌لوحانه است که فکر کنیم کسی که به‌قول تو «سر کاره» خارج از همچین چیزایی قرار می‌گیره.
این که این‌کار به خودیِ خودش کار خوبیِ، هیچ شکی توش نیست ولی این‌که آخرش از توش چی درمیاد جای تامل داره.
تحقیق کردن و مقاله نوشتن خوبه، اما تو حاضری بری برای استادی کار کنی و از کارت مقاله در بیاری و اسم اون رو پاش بنویسی که می‌خواد با استفاده از امتیاز مقاله‌ها و تحقیقات تو و باقی شاگرداش امتیاز کسب کنه و مثلا بشه رئیس دانشگاه، که دانشگاه رو اون‌طوری که دلش می‌خواد و نه اون‌طوری که باید اداره کنه؟ که مثلا تمام دوستان و آشنایان و طرفداران خودش رو بیاره تو دانشگاه؟ که مثلا هرکسی که مخالفت کرد از دانشگاه اخراجش کنه و یه‌کاری کنه که دیگه‌هم نتونن اصلا ادامه تحصیل بدن؟
هرچند ممکنه بگی، من کارم رو می‌کنم، کارِ من ربطی به سوء استفاده‌ی استادم نداره، اون‌هم انشاالله که این‌کار رو نمی‌کنه. ان‌شاالله که پپسیه (یا گربه است :D)
تازه، همه‌ی این‌ها با این فرضه که فکر کنیم درصد این «دختر و پسرایی که امام زمانشون رو دوست دارن و به یه چیزایی اعتقاد دارن و وای میستن کنار خیابون از تو خونه شون شربت و شیرینی میارن تعارف میکنن» به کل کسایی که درگیر چنین کارایی هستن قابل ملاحظه است.

(چه‌قدر حرف می‌زنم)

Reyhan گفت...

ما از دل آدمها خبر نداریم
اکانت و کردیت و همه اینایی هم که میگی من اعتقاد دارم همه اش دست خداست. خدا خودش عزیز میکنه و خودش ذلیل میخواد و اگه نخواد هیشکی هیچ کاری نمیتونه بکنه! اگرم ما خلاف اون چیزی که جریان داره فکر میکنیم یا افکار ما مشکل داره و یا خدا حتما یه مصلحتی پشت این پرده داره.
رنک کردن، به خصوص رنک کردن آدمها یه تاثیر شریفی شدنه D:
دختر و پسرها، جدا کردن بقیه از این دخترها و پسرها، سبزها، یا هر چیز دیگه...

در مورد اون دانشگاه و مقاله و اینا هم که گفتی، به نظر من اینا یه قرارداده! ما آدمها میایم و بنفیت های این قرارداد رو استفاده میکنیم و بعدش که به این انتهایی رسید که تو گفتی دم در میاریم آره این استاد فلان و بهمانه و از اینجور چیزا! این ماهیت آدمه که در هر شرایطی سعی میکنه تابع مطلوبیتش رو ماکزیمم کنه! این وسط واسه ماکزیمم کردنش خیلی وقتا هم سیمولیتد انیلینگ میزنه.
(منم خیلی حرف میزنم D:)

راوی گفت...

اگر 30 سال قبل هم مردم می‌گفتند همه‌چیز دست خداست و ما که خلاف اون فکر می‌کنیم حتما اشتباه می‌کنیم و اگر خدا خودش بخواد همه‌چیز رو درست می‌کنه، الان وضعمون این نبود.

به نظر من آدم نباید به هر قراردادی تن بده. اگر می‌دونی قراره از کار تو سوء استفاده بشه، اگر خودت رو به اون راه بزنی و بگه ایشاالله که پپسیه، حتما خودت رو گول زدی.

Reyhan گفت...

ایشالا که پپسیه دیگه یعنی چی؟ D:D:D:

راوی گفت...

می‌گن یه حاج‌آقایی مسئول گمرک بود، اجازه نمی‌داد آب‌شنگولی وارد کنن :D تا این‌که یه‌بار یکی از این وارد کننده‌ها سیبیل حاجی رو حسابی چرب کرد. حاجی هم قبول کرد، ولی برای این‌که وجدان خودش راحت باشه، می‌گفت: ما که نمی‌دونیم تو این قوطی‌ها چیه، انشاالله که پپسیه :-b

پژمان گفت...

ایشالا!

ارسال یک نظر