سختترین جلسات برام اوناییاند که نمیدونم از توشون چی میخوام.
یعنی نمیدونم اگر آخرش چی بشه خوب بوده و من از توش موفق در اومدم!
فقط این نیست، جلسههایی که هیییچ دیدی از فضاشون نداری هم خیلی سختن.
بعضی جلسهها رو هم که باید بری تو خونهی حریف بازی کنی، اینا هم سختی خودشون رو دارن!
با این حساب فکر کنم فردا یه جلسهی سخت داریم!!
باشد که رستگار شویم.
پی.اس: یکی امروز گفت: استرس داری؟! گفتم: بههیژوژ(TM) گفت: بس که پررویی!!!…. تو دلم گفتم: زکی(TM)
3 نظرات:
حکایت غریبی است این جلسات... و "موفق از جلسه در اومدن" از اون غریب تر! من جلسه هایی رو موفق میدونم که آخرش معلوم بشه هر کدوم از طرفین/ طرفات/ اطراف!!! از بقیه چی میخوان و چیکار باید بکنند.
و همین استرسه که آدمو کچل میکنه راوی جان...
ببینم آخرش چی شد؟ رستگار شدی؟
آره سعید، ولی راستش اگر قبل از جلسه ندونی از جلسه و به قول تو «اطرافش» (این خلی باحال بود :d) چی میخوای، بعیده که چیزی عایدت بشه. تازه اگر بشه هم همش شک داری که حالا خوب شد یا نه!
و خوب هنوز نمیدونم که رستگار شدم یا نه. الله اعلم :d
ارسال یک نظر