بعضي وقتها كه كار سخت ميشه، فكر ميكني نيازه حرفهايي كه به بقيه ميزني رو به خودت بزنن!
اونقوته كه نميتوني بفهمي كه اين حرفها فايده نداره، يا اينكه آدم خودش رو فراموش ميكنه و فقط حرفهاي مفيد براي بقيه ميزنه.
بعضي وقتها كه كار سخت ميشه، فكر ميكني نيازه حرفهايي كه به بقيه ميزني رو به خودت بزنن!
اونقوته كه نميتوني بفهمي كه اين حرفها فايده نداره، يا اينكه آدم خودش رو فراموش ميكنه و فقط حرفهاي مفيد براي بقيه ميزنه.
شاس1: تحريم كنيد، بيشتر تحريم كنيد. اينها كه فايده نداره. اين يارانهها هم تاثيري در روند اقتصادي مردم نداره. درضمن، نرخ تورم هم همينطوري داره مياد پايين (ما كه نديديم چيزي ارزون شه، ولي خوب،ايشالا كه پپسيه).
شاس2: با حذف يارانهها، يك دوران شبه رياضت در پيش داريم.
شاس3: پيدا كنيد پرتغال فروش را.
امروز روز عجيبي بود. روزش رو ولش كن، از شبش شروع ميكنم.
محمد اينجا بود، گفتيم زنگ بزنيم از بيرون غذا بيارن. هرچي گشتم شمارهي اين پدرخوبِ، مادرِ بدِ چيه، شمارش رو پيدا نكردم.
ساعت حدودِ 10:30.
زنگ زدم 118 شمارشو گرفتم ولي تعجب كردم، چون شمارهاي كه داد رند بود، يادم بود كه شمارهي اين دفترِ نزديكِ ماش رند نبود. بههرحال زنگ زدم. اشغال بود. خلاصه بعد از يه 5 دقيقهاي تلاش، موفق شدم، گوشي رو برداشت:
- سلام، پدرِ خوب، بفرماييد؛
- سلام، منم پدرِ پسرِ شجاعم، ولي شمارهي اشتراكم يادم نيست؛
- اشكالي نداره، شمارهي تلفنتون چنده؟
- همينيه كه افتاده؛
- صبر كنيد لطفا…، شمارهتون اينجا ثبت نيست، اشتراك ندارين؛
- عجيبه، اشكالي نداره لطفا يه شمارهي اشتراك بهم بدين،اينم آدرسم؛
- اِ، داداش شعبهي اشتباه زنگ زدي، زنگ بزن به اين شماره؛
هرچي زنگ زدم كسي بر نداشت!
ساعت 10:30.
از اين مجلههايي كه مياندازن دره خونهها، يه 3-4 تايي داشتيم، آوردم كه از تو اونا يهچيزي پيدا كنم. يهجا رو پيدا كردم كه حيلي هم نزديك نبود، اما باتوجه به اينكه تو اين دفترچه كه تو محلهي ما افتاده تبليغ كرده بود، گفتم حتما تا اينجا مياره ديگه. تلبيغش هم خيلي برزگ بود، 2صفحهي كامل! عكس سردرش رو زده بود كه يه مغازهي بزرگ رو نشون ميداد، خيلي هم شلوغ! وسوسه شدم، خلاصه زنگ زدم.
- (آقاي تقريبا خوابآلود!): سلام؛
- سلام، شرمنده،از خواب پاشدين؟! ببخشيد، پيتزا ميخواستم و يه شمارهي اشتراك؛
- اشتراك نداريم! پيتزا چيميخواين؟
- زكي(1)!، يه پيتزا سوپر، يه پپروني؛
- سوپر هنوز راهاندازي نشده! مخصوص ميدم. آدرستون؛
- زكي(2)! اينم آدرسم؛
- ارسال 1000تومن ميشهها!
- زكي(3)! ما كه تو محدودهايم!
- بله خوب، اگر نبودين كه اصلا نميآورديم!
- زكي(4)!؛ باشه،چيكار كنم ديگه،بذار بار اول بگيريم ببينيم چهطوره غذاش،حالا 1000تومن هم روش.
- خداحافظ؛
- زكي(5) اِ اِ، داداش صبر كن،باقيِ سفارش! آبميوه دارين؟
- نه، فقط نوشابه و دوغ؛
- خوب حالا اين ديگه خيلي زكي نيست(TM)، نوشابه بدين لطفا و سالاد و سيبزميني.
- سالاد نداريم!
- زكي(6)اي ول بابا، منم جرجيس رو گيرآوردماااا؛
- فقط يهچيزي، اينجا يلي شلوغه، 50 دقيقه طول ميكشهها!
- خيلي زكي (7 و 8 با هم!) بابا، مرد حسابي صداي هيچ جنبندهاي نمياد از اونجا، معلومه كه سگ پر نميزنه(TM) چيشلوغه! خيلي خوب بابا، تو بدم، بمير و بدم؛
….
ساعت 11:45
صداي زنگ در:
- آقا لطفا بيارين طبقهي
- نميشه آقا، بيا تحويل بگير. من تو صندوقم غذا دارم!
- زكي(9)!! خوب مرد حسابي، بيارش تو پاركينگ موتورتو؛
تا حاضر شدم برم، 6بار ديگه هم زنگ زد. رفتم دم در:
- من: داداش من اگر ميخواستم حاضر شم تا اينجا بيام كه ميرفتم اون مغازه روبرويي پيتزا ميگرفتم!
- ديگه تا اتاق خواب كه نمياريم!
- زكي(10) واسه همينه كه 1000 تومن ميگيرين پس؟! به من اگر 1000 تومن بدن تا توي رختخواب هم ميرم؛
- درضمن، يكي از پيتزاها ريخت!
- زكي(20!!). خوبه، جز اين انتظار نداشتم. به سلامت داداش.
خيلي دلم ميخواست همونطوري بفرستمش بره،هيچي هم ازش تحويل نگيريم. ولي تو مودش نبودم.
پيتزاهه سرد بود، سيب زمينياش مزخرف.
در ضمن، اسم دوكونشون هم «زيتون» بود. خواستين سفراش بدين بخندين يهكم!
پي.اس: اين زكيها همشون (TM) دارن، فاكتور گرفتيم.برچسبها: عجیبا غریبا 0 نظرات
ببخشيد، ميشه يكي اين جملهها رو براي من به زير ديپلم ترجمه كنه كه بفهمم (http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=119093):
مشاور معاون پارلماني رئيس جمهور گفت: روز شنبه تعطيل رسمي است و اين تعطيلي عموميت دارد.اما براي بخش خصوصي الزامي ندارد.
«عموميت دارد» and/or «الزامي ندارد» ؟!
البته ايشون توضيحات بيشتر هم دادن:
ايرج نديمي مشاور معاون پارلماني رئيس جمهور در گفتوگو با جام جم آنلاين با اشاره به اعلام تعطيلي يك روز بعد از عيد فطر از سوي دولت گفت: اين تعطيلي شامل حال همه مي شود و عموميت دارد.
حالا بگذريم، بريم جملهي بعدي:
وي با بيان اينكه با توجه به اينكه روز جمعه عيد فطر است، افزود: بنابراين كارمندان و همه كاركنان روز شنبه تعطيل هستند.
«باتوجه به اينكه روز جمعه عيد فطر است» بنابراين «كارمندان و همهي كاركنان روز شنبه تعطيل هستند»
اين جملهي سببي از نوع هشتم بود!
بازم بيخيال، ميرسيم به نتيجهگيري:
مشاور معاون پارلماني رئيس جمهور خاطرنشان كرد: اما براي بخش خصوصي الزامي و ممنوعيتي براي تعطيل نكردن بخش خصوصي در روز شنبه وجود ندارد.
خيييييييلي باحال بود انصافا. كاملا مقصود رو رسوند. لعلكم تعقلون.. (فقط آخرش يادش رفت بگه: and my cousin is handsome!!)
البته يه خبر ديگه هم بود كه ميخواستم به همراه تمام بد و بيراههايي كه بلدم اينجا بنويسمش كه به دلايل امنيتي منصرف شدم!
به ايميل كردنش براي برخي دوستان اكتفا كردم.
اين 2-3 روز تلويزيون اين شعر معلم رو خيلي پخش كرد. خيلي قشنگه. من كه خيلي دوستش دارم:
ديده بگشا اي به شهد مرگ نوشينت رضا
ديده بگشا بر عدم، اي هستي مستي فزا
ديده بگشا اي پس از سوء القضا حسن القضا
ديده بگشا از كرم، رنجور دردستان علي
بحر مرواريد غم، گنجور مردستان علي
ديده بگشا، رنج انسان بين و سيل اشك و آه
كبر پستان بين و جام جهل و فرجام گناه
تير و تركش، خون و آتش، اشك سركش، بيم چاه
ديده بگشا بر ستم در اين فريبستان علي
شمع شبهاي دژم، ماه غريبستان علي
ديده بگشا، نقش انسان ماند با جامي تهي
سوخت لاله، مرد ليلي، خشك شد سرو سهي
زاگهيمان جهل ماند و جهل ماند از آگهي
ديده بگشا اي صنم، اي ساقي مستان علي
تيره شد از بيش و كم آيينهي هستان علي
فقط صد افسوس كه تصاويرش رو اشتباه نشون ميداد.
خصوصا اونجايي كه گفت: كبر پستان بين و جام جهل و فرجام گناه….
پي.اس: يه زماني فكر ميكردم چهقدر راه هست بين آدم و غير آدم. اما اصلا راهي نيست. اصلا.
سلام بابا!!(R)