باید سرت بیاد تا بفهمی!!

محمد همیشه می‌گفت: برادر من نکن، نگو، سرت میاداااااااا
راست می‌گفت. یه وقت‌هایی بی‌خودی به مردم خرده می‌گیری که چرا اله(عله؟!) و بله، اما وقتی سر خودت میاد….

بابا هم همیشه می‌گفتن: «…. شب درازه :-b»

خلاصه که آقا بنده از همین‌جا، پشت همین تریبون اعلام می‌کنم: غلط کردم، کمثل الکلب…

10 نظرات:

پژمان گفت...

خوب غلط کردن خوبه! توشه راه میشه! تجربه میشه! دیگه از این غلطا نمیکنی! :دی ناراحت نباش! همه زیاد غلط میکنن! مهم اینه که دیگه از این غلطا نکنن!

راوی گفت...

:)) آره، امیدوارم واقعا دیگه از این غلطا نکنم :D

بالا منبر؟ گفت...

هاهاها، تا تو باشی زیاد واسه مردم نری اون بالا بالا ها. البته خودمم زیاد از این کارا کردم. خدا ببخشه همه رو p:

راوی گفت...

:دی

Reyhan گفت...

به اون اتفاق نهم ربط داره؟
D:D:D:

راوی گفت...

خوب راستش نه، اون به این ربط داه :-"

سعید گفت...

هه! نکنه لپ تاپت سوخت!؟؟؟!!

Reyhan گفت...

ربط داشتن یه رابطه هم ارزی یه!
وقتی این به اون ربط داره اونم به این ربط داره D:
(همیجوری گفتم روشن بشی تا هر نگی که بعدا سرت بیاد D:)

راوی گفت...

====))))) مردم از خنده. نه داداشه من، مگه دل دارم که بسوزه! این «لپ تاپه»، ماهی‌تابه(dell) نیست که زرت زرت بسوزه که.....(واقعا به خاطره استفاده از این اصطلاحات فنی معذرت می‌خوام، اما این تنها واژه‌ایه که این‌جا به‌صورت کامل منظور رو می‌رسونه :D)
حالا خدا رو شکر که تو هم توبه کردی سعید، هرچند با اون انتخابت فعلا تازه جزو اصحاب یمین شدی، حالا مونده تا السابقون شی :D:D:D
درضمن، از الان بگم، شما لطفا پست بعدی رو نخون سعید جان :-b

به ریحان: فکر نکنم ربط داشتن اصلا رابطه باشه :D ولی اگرهم باشه فکر نکنم هم ارزی باشه، چون مثلا من خودم به خودم هیچ ربطی ندارم اصلا :D
ولی خوب، واقعا امیدوارم سرت نیاد این بلا، خانمان‌سوزه، خانمان‌سوووووووز..

این‌هم -جا افتاده- به پژمان: ببین کاره من دیگه از این حرف‌ها گذشته، فکر کنم «قلت» کردم این‌دفعه :D:D

پژمان گفت...

هان؟

ارسال یک نظر