«نحن فاتحون» یا «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی»...

یه وقتایی دقیییقا لحظه‌ی آخر آدم دچار تیر غیب می‌شه!
درست مثل وقتی که طرفداره بایرن‌مونیخی و فینال جام باشگاه‌های اروپا رو 1-0 از منچستریونایتد جلویی، اما دقیقا تو دقایق 90 و 91 دوتا گل می‌خوری و به‌قول خیابانی گل دوم آب سردی می‌شه بر پیکرت....

ولی انصافا یه وقتایی هم برعکس، دقیقه‌ی 95، اون‌هم درحالی که داور فقط 4 دقیقه وقت اضافه اعلام کرده بوده تیم محبوبت به گل می‌رسه!

امروز از صبح گمرک بودم، اون‌هم درحالی که 6تا کلاس تو دانشگاه داشتم. البته این 6تا از اون 6تاها نیستا، وااااقعا 5+1 کلاس داشتم!
از صبح رفتم گمرک، به این امید که حول و حوش 10-11 کاراها رو بسپرم به پیمان و برم دانشگاه. اما بد کور خوندم!
درحالی که دیروز با هزار زحمت همه‌ی بار رو ارزیابی کرده بودیم، امروز صبح که رفتیم برای واریز پول و گرفتن پروانه، دیدیم به راحتی هرچه تمام‌تر، روی اظهار نامه‌مون زدن: 2بار ارزیابیNerd
خلاصه تا 11 مشغول ارزیابی مجدد بارها بودیم.
بعدش که دوباره رفتیم برای دریافت پروانه، یه قانون جدید دیگه دیدیم:

تمام تجهیزات شبکه‌های کامپیوتری، احتیاج به مجوز مخابرات دارند!!!!!

ای بابا.....
آخه پدرت خوب، مادرت خوب، 4تا سوئیچی که من می‌خوام تو شبکه‌ی داخلی خودم استفاده کنم، چه ربطی به مخابرات داره؟!؟؟!؟!
خلاصه الا و لالله که مجوز می‌خواد!
حالا این درحالیه که بار قبلی‌مون که امیدوار بودیم شنبه ترخیص بشه، به‌خاطر دریافت همین مجوز کوفتی رفته واسه حداقل 10-15 روز دیگه! البته اون یکی معقول بود، چون توش Access Point بی‌سیم داشت، اما بابا این که همش سوئیچهCrying...
حالا مارو بگو که امیدوار بودیم که این یکی رو بتونیم امروز دربیاریم، که این‌هم «یک گل دیگه» شد!  (یعنی داشت می‌شد):
خلاصه پاشدیم رفتیم فرودگاه مهرآباد، پیش متخصصCool مخابرات!
این آقای متخصص محترم، یه برادری بودن حدود 40 ساله، با یه عینک ته استکانی بند دار، قدی کوتاه و خوب طبیعتا شکمی قلنبهNerd (حتی قلنبه‌تر از شکم خودمBig Grin)

آقا برگه‌ها رو گرفتن و فرمودن : «کاتالوگاش کو؟!؟!» پیش خودم گفتمم: «آخه پدرجان، گیرم که من کاتالوگ‌ها رو دادم به شما، چی ‌میخوای از توش در بیاری؟! مگه اصلا چیزی متوجه می‌شی؟!؟»

بعدش‌هم یه برگه‌دادن و فرمودند: «از این به تعداد اقلام بارتون کپی می‌گیرید، پس از این‌که  با دقت پرش کردین، می‌دید مدیرعاملتون امضا می‌کنند و مهمور به مهر شرکت، بیاریدش این‌جا»
گفتم: بزرگوار، این‌ها رو هفته‌ی پیش واسه‌ی اون تجهیزات بی‌سیم گفتی، به دیده‌ی منت رفتیم همین‌کارو کنیم، آخه این تجهیزات چه ربطی به مخابرات داره!؟
فرمودند: ربط داره آقا، ربط داره، شما می‌خواین این سوئیچ رو چی‌کار؟
گفتم: کامپیوترهامون رو بهش وصل کنیم،
گفت: خوب دیگه، بعدشم وصلش کنید به اینترنت!!!
پیش خودم گفتم: نه‌خیر، انگاری این داداشمون هم فهمیده که من قراره پنج‌شنبه امتحان شبکه‌رو بیفتمCrying، داره متلک بارمون می‌کنه.

گفتم ای بابا، اصلا خر ما از کرگی دم نداشت، آخه پدر من، این که می‌ره برای هفته‌ی بعد!!، آخه تنها چیزی که از ماخواستن، این بوده که شما بفرمایید که این تجهیزات رادیویی نیستند و تجهیزات معمولی‌اند!
گفت دیگه خود دانید، ما رو از اتاقش انداخت بیرون، درب رو بست و رفت!!
حالا اون فرمی که دادن بهمون جالبه، من فقط بند 2 از تعهدات متقاضی رو می‌خونم:

2- تجهیزات از کیفیت کافی برخوردار بوده و استفاده‌ی از آن‌ها باعث افت کیفیت ارتباطات مخابراتی نمی‌شود.....
At wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits endAt wits end

آخه لامصب‌ها، صحبت کردن شما مخابراتی‌ها از کیفیت، کمثل صبحت کردن شیرفرهاد برره از فرهنگه که.....

خلاصه من که کارد می‌زدی خونم در نمی‌اومد، ساعت شده بود حدوده 1، من تا همین‌جاش 3تا کلاسم رو از دست داده بودم و کار این‌جا هم که هیییییچ پیشرفتی نداشت. زنگ زدم شرکت و بعد از کلی سلام رسوندن به فک‌وفامیل مخابرات، بهشون گفتم که امروز بارهامون ترخیص نمی‌شه و بهتره با پر کردن این فرم‌ها که می‌فرستم، امیدوار باشن که فردا بتونن ترخصیص رو تموم کنن.چون من دیگه عمرا فردا شرکت بیا نیستم و باید بشینم 4خط درس بخونم...
از اون‌طرف، دوستی که کارای ترخیص رو برامون انجام می‌داد، دید من اوضاعم خیلی پریشون شده، گفت بریم فعلا پول بانک رو بریزیم،..
پول رو که ریختیم، برگشتیم پیش مسئول درب خروج که دفه‌ی قبلی گفته بودن بریم مخابرات. البته انصاف نیست اگر نگم که این آقای مسئول درب فروش، هم از نظر ظاهر و هم نحوه‌ی صحبت کردن و هم مدل برخورد، 3682 درجه با بقیه تفاوت داشت!!

حالا حتما می‌گین چون کارم رو راه انداخته دارم این‌جوری می‌گم؟!
حالا گیرم که این‌طور باشه، آخه کار راه انداختن چه اشکالی داره؟! چرا بقیه این کار رو نمی‌کنن؟!
انصافا ما این‌بارNerdهییییچ کار غیرقانونی انجام نداده بودیم، ارزش‌هامون کااااملا واقعی بودن و تمام تعرفه‌ها رو بر اساس همون‌چیزایی که باید می‌بود اعلام کرده بودیم. ولی باور کنید از اول تا آخر به چشم خلاف کار بهمون نگاه می‌کردن و یا دنبال پول گرفتن بودن، یا دنبال مچ گرفتن!!

خلاصه، به این آقای مسئول درب خروچ گفتیم که قضیه این‌طوری شده و مخابرات چنین گفته، حالا هرچی شما دستور بفرماییند، ما همون‌کار رو می‌کنیم، اون بنده‌ی خدا هم یه سری تکون داد گفت، باشه، ببرید... و فرم رو امضا کرد!!!!
البته یه چندتا سئوال هم پرسید، یکی این‌که مطمئنید که این‌ها تجهیزات WAN نیستند؟! که گفتم آره، اون‌هم هرچند شک داشت، ولی خدا خیرش بده، مبلغ رو که دید خیلی زیاده، زیر لب گفت: اوه، اینم که 30%اش خیلی می‌شه و فرم رو امضا کرد، فقط از من پرسید که WS مخفف چیه که اول همه‌ی سوئیچ‌های سیسکو هست!؟! منم گفتم: نمی‌دونمNerd! (البته بعدا از بروبچ پرسیدم و برگشتم بهش گفتم ظاهرا که به معنی Workgroup Switch هستش)

آقا فرممون رو که امضا کرد، من دیگه داشتم باااااااال در میاوردم...
سریع رفتیم کارای دیگه‌رو انجام دادیم و رسیدیم به بارگیری که گفتن نه دیگه، فقط تا 1 وقت داشتین بارگیری کنید، الان دیگه دیر شده، برید فردا..... که باز خدا خیرش بده اون بنده‌ی خدا رو، رفتیم پیشش و فرممون رو امضا کرد ( من دیگه این آخرهاش رو خیلی خلاصه کردم، خسته شدم بابا، چه‌قدر بنویسم!!؟)
وقتی بارگیری کردیم و داشتیم حرکت می‌کردیم به سمت شرکت، من بدجنسی کردم و به بروبچ خبر ندادم که داریم می‌آیم که سورپرایز بشن. همین هم شد،...

آخر شب داشتم با خودم فکر می‌کردم، همیشه فقط شعبون‌ها رو می‌بینم، حالا یه‌بارم که رمضون شده، بذار بنویسمش دیگه Winking

 

 

پی.اس: حالا امیدوارم که پنج‌شنبه هم همین‌طوری بشه ... Praying

0 نظرات:

ارسال یک نظر