نو تایتل!

امروز روز شلوغی بود، ولی آخرش نفهمیدم خوب بود یا نه.
آخرش نفهمیدم الان باید خوشحال باشم از اتفاقاتی که امروز افتاد، یا این‌که خوشحال باشم از این‌که امروز تموم شد.

شطرنج که بازی می‌کردم، یه‌وقتایی یه مهره رو یه‌جا نگه می‍داشتم که جلوی یه حرکت طرفم رو بگیرم. ولی تو چندتا حرکت بعدی، یادم می‌رفت چرا همچین کاری کردم و مهره رو تکون می‌دادم. بعدشم می‌شد آن‌چه نباید می‌شد.

بعضی‌وقت‌ها هم برعکس بود. یادم می‌رفت و مهره‌ام تا آخره بازی بی دلیل می‌موند اون‌جا!!

حالا قضیه‌ی کارای این چندروزم هم همین شده. بی‌خودی به یه دلیل دیگه، یه کاری رو دنبال می‌کنم. دلیله می‌پره و کاره هم به بیراهه می‌ره!

حالا گیر ندین که این مزخرفات چیه که می‌نویسی، یا این‌که یه‌جوری بنویس که ما هم بفهمیم. اگر می‌شد که می‌نوشتم Sigh

خدا آخر عاقبت همه رو به‌خیر کنه….

الان هم اصلا حوصله‌ی نوشتن تمرین‌های شبکه‌رو ندارم. می‌خوام برم فیلم ببینم. با این‌که هنوز بیشتر از 200تا فیلم ندیده تو آرشیو (بایگانی Nerd)دارم، و بازهم با این‌که دیگه نمی‌خواستم این Lost رو ببینم، اما الان حوصله‌ی گشتن تو آرشیو رو ندارم. فعلا علی‌الحساب یه قسمت از این Lostببینم. هرچند که داستانش دیگه اصلا و به‌هیژوژ(TM) جذابیت نداره، اما خود فیلم جذابیت‌های جانبی که داره..
چی؟!؟ به جان خودم اگر منظورم Kate بوده باشه!!! Liar

0 نظرات:

ارسال یک نظر