ای بابا، من چه‌قدر غر می‌زنم!

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم دارم دیونه می‌شم! بعضی وقت‌ها هم فکر می‌کنم دیوونه شدم!
بعضی وقت‌ها هم می‌فهمم که دیونه شدم!

فردا 2تا آزمونک (quiz) داریم! هیچ‌چی هم بلد نیستمSad تمرین‌های ACN رو هم ننوشتم، برای faultهم که هیییییییییچ کاری نکردم  Crying
بعضی وقت‌ها به خودم می‌گم آخه نونت نبود، آبت نبود، دیگه دوباره درس خوندنت چی بود!؟؟!
ولی نه، نه… انی اعلم ما لا تعلمون®…

ولی خداوکیلی این امیر رو که می‌بینم شاااخ در میارم!
من نمی‌فهمم آخه چه‌طوری می‌رسه 2-3تا کارو تو شرکت با هم انجام بده، تازه داره دکتر هم می‌شه، تازهههههه، زن و بچه‌هم داره….
بعدش می‌ری تو facebook می‌بینی مافیاش* مرحله‌ی 16است  Crying
از همه مهمتر این‌که تاحالا ندیدم غر بزنه!! آخه مگه می‌شه غر نزد و زندگی گذروند Thinking

خلاصه که امیرجان، اگر از فردا دیگه حتی نرسیدی غذا هم بخوری بدون من چشمت زدم Big Grin

 

===============
* با این که از این facebook اصلا خوشم نمی‌اومد، ولی این این مافیاش بد معتااااااااد می‌کنه ….

2 نظرات:

امیر گفت...

من هم بعضي وقت‌ها، زمان زيادي رو بيهوده از دست مي‌دم. البته مدام در حال مبارزه و كم كردن اين كارهاي بيهوده هستم. توصيه‌اي براي اينكه هيچ وقت غر نزني: اول ازدواج كن و دوم بچه دار شو! انوقت ديگه غر نمي‌زني!!
موفق باشي.

راوی گفت...

جدی می‌گی امیرجان!؟!
با این حساب فکر کنم به قول صمد: دیگه مجبورم با لیلی ازدواج کنم…

ارسال یک نظر