اینم از عمر شبی بود که حالی کردیم®

خداروشکر که این امتحان افتاد عقب...
وگرنه من امروز از صبح تا همین الان از وجدان‌درد می‌مردم :D

حول و حوش ظهر بود که محمد خبر داد که تلاش‌های طاقت فرساش نتیجه داده و پشت گوشی مرتب فریاد می‌زد: «اورکا... اورکا...» (البته خدا می‌دونه تو چه وضعیتی بود!)

خلاصه که دیشب موفق شده بود به یه سرور ایرانی Call of Duty 4 وصل بشه و امروز هم تونسته بود یه یک ساعتی بازی کنه. البته خیلی شاکی بود که چرا همه‌ی اونایی که باهاشون بازی می‌کرده این‌قدر وارد بودن!! (منم پیش خودم گفتم اگر تو این‌رو بگی که من دیگه ول معطلم!!)

خلاصه اومد این‌جا و .... عشق آغاز شد....

همین الان محمد رفت و من رفتم یه قهوه درست کنم بخورم، راستش از شما چه پنهون همه‌ی تن و بدنم درد می‌کنه!! از بس که زدن داغونمون کردن L بابا من اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم که یه جماعتی همین دور و بر پیدا بشن که این‌قققققققدر بازیشون خوب باشه. تقریبا تو همه‌ی دست‌ها ما همیشه از متوسط پایین‌تر بودیم، تازه خوبه کنار هم نشسته بودیم و چون تو یه تیم بودیم به هم کمک‌هم می‌کردیم :D خلاصه که کلی آبرو ریزی شد..

این آخری دیگه تصمیم گرفتیم بریم همون Company of Heroes رو بازی کنیم و یه تلافیِ اساسی سر این کامپیوتر مادر مرده در بیاریم.

باشد که رستگار شویم..


 

آهان یه چیز جالب، آدرس سروری که پیدا کرده بود رو whois کردم، حدس بزنید مال کجا بود!؟!!؟

چی؟ «دامداری گیلان؟؟» نه‌بابا، چه ربطی داره؟! مالِ «دانشگاه علم و صنعت» بود!!!!

حالا هی بگین بشین برای امتحانت درس بخون....

0 نظرات:

ارسال یک نظر